کنایه های درس ششم گیله مرد:
باران هنگامه کرده بود: کنایه از بارش شدید باران
درختان کهن به جان یکدیگر افتاده بودند : کنایه از دعوا کردن – برخورد نمودن
افسار گسیخته کردن : کنایه از رها نمودن و با شتاب حرکت کردن
زیر چشمی : کنایه از پنهانی و یواشکی نگاه کردن
دل پُری داشت : کنایه از کینه داشتن
نیش دار: کنایه از آزار دهنده
از چشم کسی دیدن : کنایه از مقصر دانستن کسی
گوشش به این حرفها بدهکار نبود : کنایه از بی توجهی و بی اعتنایی
دست بردار نبود: کنایه از پافشاری ، مداومت و اصرار نمودن
زخم زبان زدن: کنایه از سخنان آزار دهنده گفتن
حساب کهنه پاک کردن : کنایه از تلافی – انتقام – عقده گشایی
کار این وکیل باشی را می ساخت : کنایه از کشتن و نابودی کسی
در یک چشم به هم زدن : کنایه از مدت بسیار اندک و کوتاه – فوراً
حنجره ی کسی را دریدن : کنایه از کشتن
با ناخن چشمهایش را در می آورد: کنایه از شدت شکنجه و آزار
مزه ی این زندگی را چشیده بود: کنایه از تجربه کردن
کارش را بسازد: کنایه از کشتن
چهار چشمی : کنایه از دقت زیاد و مراقبت کامل
پایش بیفتد: کنایه از فراهم شدن فرصت و موقعیت مناسب
باد دست بردار نبود: کنایه از پافشاری کردن و منصرف نشدن از کاری
راه آزادی و زندگی به روی گیله مرد بسته بود: کنایه از عملی نشدن کار و ممکن و میسر نشدن آن – عدم دستیابی به چیزی
دست و پای خود را جمع کرد: کنایه از مواظبت و مراقب شدن و خود را آماده و مهیا کردن برای کاری
صدای گرفته و سرما خورده ی مأمور در نفیر باد گم شد : کنایه از شنیده نشدن صدا – به گوش نرسیدن صدا
کارَت ساخته است : کنایه از کشته شدن – در آستانه ی مرگ قرار گرفتن .
یک اتوبوسو توی جاده لخت کردن : کنایه از غارت و چپاول
در یک چشم به هم زدن : کنایه از مدت بسیار کم
علمدار شده بودی : کنایه از رهبری و فرماندهی می کردی
همه تون رو درو می کردم : کنایه از کشتن
به درک فرستادن : کنایه از کشتن
یک زبون داشتند به اندازهی کف دست: کنایه از گستاخی ،حرافی و زیاد حرف زدن
سر جای خود نشاند : کنایه از فهماندن ،وادار کردن کسی به سکوت و فعالیت نکردن
لال شدن: کنایه از سکوت کردن، ساکت شدن
محمد ولی دست بردار نبود: کنایه از پافشاری و اصرار در کاری
کهنه کار :کنایه از باتجربه و زرنگ بودن
دل گیله مرد را می خراشاند: کنایه از رنجاندن فراوان – شدت آزار و درد و رنج
مزدت را می ذارم کف دستت : کنایه از مجازات کردن
رجز بخوان : کنایه از خود ستایی بکن در اینجا منظور تمسخر و تحقیر محمد ولی
نسلتو ور می دارم: کنایه از کشتن و نابودی خاندان و طایفه کسی
دلم داره خنک می شه: کنایه از تسکین یافتن – آرامش یافتن پس از عقده گشایی و انتقام
دستپاچه شدن : کنایه از شتابزدگی و اضطراب
هفت کفن پوسونده بودی : کنایه از اینکه مدت زیادی از مرگت گذشته بود
قرآن را مهر کردن : کنایه از پیمان بستن ،قول دادن ،سوگند خوردن
می خواهم خونتو بخورم : کنایه از کشتن
زبانس باز شد: کنایه از آغاز سخن گفتن بعد از گرفتگی زبان
نظرات شما عزیزان:

.gif)